معنی نوعی سبک نقاشی

حل جدول

نوعی سبک نقاشی

آپ ارت

اپارت

آرابسک


نوعی سبک در نقاشی

کوبیسم


نوعی نقاشی

اسلیمی


سبک نقاشی پیکاسو

کوبیسم


نقاشی سبک درباری

باروک


نوعی نقاشی ساختمان

کنیتکس


نوعی قلم نقاشی

میل


از سبک های نقاشی

آپ آرت، باروک

آرکئولوژی، باروک، آپ آرت

کوبیسم

لغت نامه دهخدا

نقاشی

نقاشی. [ن َق ْ قا] (حامص) حرفه ٔ نقاش. صورتگری. مصوری. چهره گشائی. تصویرکشی. نگارگری. نقاشه. || (اِ مرکب) نقش. عمل نقاشی. (یادداشت مؤلف). تصویر. صورت. نگار. نقشی که به دست نقاش کشیده شده است. آنچه نقاش رسم کرده است. || کارگاه نقاشی. محل کار نقاش. جای نقاش. جائی که در آن صورتگری کنند. || دفتر یا کتابچه ٔ نقاشی و کاغذ نقاشی که خاص تصویر کشیدن است.

فرهنگ فارسی هوشیار

نقاشی

در تازی نیامده نگار گری، رنگ کاری عمل و شغل نقاش و آن از هنرهای تصویری و هنری است دو بعدی که بر روی سطح انجام میشود. هر چند در نقاشی عمق و فضا به بیننده القا ء میگردد عملا در آن عمق وجود ندارد و وجود عمق و فضا در آن نتیجه رعایت قواعد پرسپکتیو است. مواد اصلی در نقاشی عبارت از بوم و رنگ است. نقاشی بر حسب چگونگی بوم یا سطح و زمینه آن و رنگ بچهار نوع قسمت میشود: فرسک (نقاشی دیواری) دترامپ نقاشی رنگ و روغن نقاشی آب رنگ

واژه پیشنهادی

از سبک های نقاشی

روکوکو، فرمالیسم

معادل ابجد

نوعی سبک نقاشی

679

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری